■ روزهای مهربانی بخش عمومی

دیگر نمیخواهم از غمها بگویم این بار تمام سعی ام را میکنم تا با تمام وجود شادی پنهان شده در وجودم را بیابم و با قطره قطره امید ام ان را بارور سازم بله اینک دیگر زمان غم نیست زمان زیبای برای شاد بودن و برپایی ضیافتی طولانیست

غمها و گلایه ها را در قصر چهل دیو به اسارت کشیده ام و حال من ازادم و رها از همه ی روزهای سختی و بلا و میخواهم شاد بمانم و شیرینی شادی ام را برای تمام دوستانم به ارث بگذارم میخواهم روزهای مهربانی را با تمام وجود بین تمام مردم دنیا تقسیم کنم اری من میخواهم دخترک گریان اینه را این بار با شیرینی پیروزی شاد کنم قند و نبات و گلاب به برکت این خوش یومی به مردم چشم انتظار بدهم اری من باید به قاف سفر کنم باید در بام جهان همه را از این خواب قهر الود بیدار کنم همه ی مردم دنیا لیاقت شادی را دارند حتی همان پسرک لرزان که چه بی فروغ نگاه را از تو گدایی میکند میخواهم امشب و تمام شبها ستاره گان زیبای اسمان را مامور شادیش کنتم من با فریادم فردایم را گل باران میکنم اه که دیگر خواب بر چشمانم نمیاید من در وادی پیروزی در بهشت را گشوده ام و حال سر مست و خوشحالم